آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

    خراب به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / kharaab /

    bad, rotten, unsound, stale, decaying, decayed, spoiled, dirty, heavy, foul

    bad

    rotten

    unsound

    stale

    decaying

    decayed

    spoiled

    dirty

    heavy

    foul

    فاسد

    بوی میوه‌های خراب تمام آشپزخانه را پر کرده بود.

    The smell of rotten fruit filled the kitchen.

    غذای خراب در یخچال باید سریعاً دور انداخته می‌شد.

    The spoiled food in the fridge needed to be thrown out immediately.

    صفت
    فونتیک فارسی / khraab /

    lewd, deviant, loose, promiscuous, vicious, faulty, dissipated, fallen, faulty, corrupt, offending, blemished, wicked

    lewd

    deviant

    loose

    promiscuous

    vicious

    faulty

    dissipated

    fallen

    faulty

    corrupt

    offending

    blemished

    wicked

    دارای انحراف اخلاقی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    رفتار خراب او در بار منجر به درگیری شد.

    His lewd behavior at the bar led to a confrontation.

    این رمان به بررسی زندگی کسانی می‌پردازد که سبک زندگی خرابی دارند و هنجارهای اجتماعی را به چالش می‌کشند.

    The novel explores the lives of those living a deviant lifestyle, challenging societal norms.

    صفت
    فونتیک فارسی / kharaab /

    broken (down), defective, damaged, derelict, out of order, dud, kaput, botched, phut, diseased, awry, bungled, bust, disrepair, out of commission

    broken

    defective

    damaged

    derelict

    out of order

    dud

    kaput

    botched

    phut

    diseased

    awry

    bungled

    bust

    disrepair

    out of commission

    ازکارافتاده

    فروشگاه فراخوانی برای اسباب‌بازی‌های خراب صادر کرد.

    The store issued a recall for the defective toys.

    دستگاه خراب بیشتر از ارزشش دردسر داشت.

    The broken-down machine was more trouble than it was worth.

    صفت
    فونتیک فارسی / kharaab /

    ruined, destroyed, demolished, broken down, malformed, dilapidated, flyblown

    ruined

    destroyed

    demolished

    broken down

    malformed

    dilapidated

    flyblown

    ویران

    آن‌ها شهر خراب را پس‌از جنگ کاوش کردند.

    They explored the ruined city after the war.

    ساختمان خراب یادآور تلخ از زلزله بود.

    The destroyed building was a stark reminder of the earthquake.

    صفت
    فونتیک فارسی / kharaab /

    dejected, down cast, screwed up, depressed, miserable, blue, bad, black, down

    dejected

    down cast

    screwed up

    depressed

    miserable

    blue

    bad

    black

    down

    بسیار ناراحت

    او درحالی‌که از جلسه دور می‌شد، افسرده به نظر می‌رسید.

    He looked dejected as he walked away from the meeting.

    او سعی کرد با فیلمی خنده‌دار، دوست خرابش را شاد کند.

    She tried to cheer up her depressed friend with a funny movie.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد خراب

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    صفت
    متضاد:
    آباد
    مترادف:
    مخروب منهدم ناآباد ویرانه ویران

    سوال‌های رایج خراب

    خراب به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «خراب» در زبان انگلیسی Broken, Damaged, Ruined, یا Out of order ترجمه می‌شود. (بسته به زمینه)

    این کلمه مفهومی است که در بسیاری از زمینه‌ها و موقعیت‌ها به کار می‌رود، از اشیاء فیزیکی گرفته تا حالات روحی، مکان‌ها، و حتی روابط انسانی. وقتی می‌گوییم چیزی «خراب» شده، منظورمان این است که آن چیز دیگر کارایی، سلامت، یا وضعیت مطلوب سابق خود را از دست داده است. این از دست دادن می‌تواند ناگهانی و بر اثر ضربه‌ای شدید باشد، یا تدریجی، بر اثر فرسودگی و گذر زمان.

    در زندگی روزمره، وقتی وسیله‌ای مانند تلفن، ماشین یا یخچال خراب می‌شود، احساس ناتوانی و اختلال در کارکرد روزانه به ما دست می‌دهد. این واژه در چنین بافتی یادآور نیاز به تعمیر، بازیابی یا جایگزینی است. با این حال، «خراب» تنها به اشیاء محدود نمی‌شود. می‌توان از رابطه‌ای صحبت کرد که به مرور خراب شده؛ عشقی که به دلیل بی‌توجهی، دروغ یا فاصله رو به زوال رفته است. در این معنا، «خرابی» دیگر جنبه‌ی صرفاً فیزیکی ندارد، بلکه به یک نوع آسیب عاطفی، روانی یا اخلاقی اشاره دارد.

    «خراب» می‌تواند وصف یک مکان نیز باشد؛ جایی متروک، نیمه‌ویران، و از رونق‌افتاده. مکان‌هایی که زمانی پر از زندگی بوده‌اند، اما اکنون تنها یادگاری از گذشته‌اند، اغلب با این صفت توصیف می‌شوند. چنین فضاهایی گاه حس نوستالژی، غم، یا حتی ترس و وهم را برمی‌انگیزند.

    از سوی دیگر، در بعضی از کاربردهای غیررسمی یا عامیانه، «خراب» ممکن است برای توصیف کسی به‌کار برود که دچار مشکل رفتاری، روانی یا اخلاقی شده، که این کاربردها بار معنایی سنگین‌تری دارند و باید با احتیاط به‌کار روند.

    واژه‌ی «خراب» چیزی بیش از یک توصیف فیزیکی است؛ مفهومی انعطاف‌پذیر و چندلایه است که بسته به زمینه، می‌تواند نشانه‌ی فقدان، پایان، زوال، یا لزوم ترمیم باشد.

    ارجاع به لغت خراب

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «خراب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خراب

    لغات نزدیک خراب

    • - خر و پف کننده
    • - خر وحشی
    • - خراب
    • - خراب‌آباد
    • - خراب آسود
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.