با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

معیوب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

عیب‌دار

فونتیک فارسی

ma'yoob
صفت
defective, faulty, damaged, impaired, flawed, deformed, wrong, deficient, imperfect, misshapen, dud, bad, bum, hurt, unsound, irregular

- مکانیک رزوه‌ی پیج معیوب را با یک رزوه‌ی جدید جایگزین کرد.

- The mechanic replaced the damaged worm with a new one.

- ترمز اضطراری ماشین معیوب بود.

- The car's emergency brake was faulty.

- کارشناس فنی برای عیب‌یابی سیم‌کشی معیوب در ساختمان از آمپرسنج استفاده کرد.

- The technician used an ammeter to troubleshoot the faulty wiring in the building.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معیوب

ارجاع به لغت معیوب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معیوب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/معیوب

لغات نزدیک معیوب

پیشنهاد بهبود معانی