امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rocky

ˈrɑːki ˈrɒki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more rocky
  • صفت عالی:

    most rocky

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
پرصخره، سنگلاخ، سخت، پرصلابت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a rocky shore
- کرانه‌ی سنگلاخ
- his rocky heart
- دل سنگ او
- the rocky road to success
- راه دشوار (رسیدن به) کامیابی
- an old man with rocky legs
- پیرمردی با پاهای سست
- Their marriage seems rocky.
- ازدواج آن‌ها ظاهراً پایه‌ی قرصی ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rocky

  1. adjective rugged, stony
    Synonyms:
    bouldered craggy flinty hard inflexible jagged lapidarian lithic pebbly petrified petrous rockbound rock-ribbed rough solid stonelike
    Antonyms:
    flat smooth
  1. adjective unyielding, inflexible
    Synonyms:
    adamant bloodless firm flinty hard impassible insensate insensible insensitive obdurate pitiless rocklike rough rugged solid steady tough
    Antonyms:
    flexible steady yielding
  1. adjective doubtful, undependable
    Synonyms:
    dizzy ill rickety shaky sick sickly staggering ticklish tottering tricky uncertain unreliable unstable unsteady unwell weak wobbly
    Antonyms:
    dependable happy healthy

ارجاع به لغت rocky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rocky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rocky

لغات نزدیک rocky

پیشنهاد بهبود معانی