Adamant

ˈædəmənt ˈædəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more adamant
  • صفت عالی:

    most adamant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
جسم جامد و سخت، مقاوم، یک‌دنده، تزلزل‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We told him not to resign, but he remained adamant.
- به او گفتیم استعفا ندهد؛ ولی سماجت نشان داد.
- He was adamantly opposed to new taxes.
- سرسختانه با مالیات‌های جدید مخالف بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adamant

  1. adjective unyielding
    Synonyms: determined, firm, fixed, hanging tough, hard-nosed, immovable, inexorable, inflexible, insistent, intransigent, obdurate, pat, relentless, resolute, rigid, set, set in stone, standing pat, stiff, stubborn, unbendable, unbending, uncompromising, unrelenting, unshakable, unswayable
    Antonyms: flexible, pliant, submissive, yielding
  2. adjective hard like rock
    Synonyms: adamantine, flinty, impenetrable, indestructible, rock-hard, tough, unbreakable
    Antonyms: flexible, soft, supple

ارجاع به لغت adamant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adamant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adamant

لغات نزدیک adamant

پیشنهاد بهبود معانی