آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۳

    Pat

    pæt pæt

    گذشته‌ی ساده:

    patted

    شکل سوم:

    patted

    سوم‌شخص مفرد:

    pats

    وجه وصفی حال:

    patting

    شکل جمع:

    pats

    معنی pat | جمله با pat

    verb - transitive C2

    نوازش کردن، دست نوازش کشیدن، ناز کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    I patted the baby on the head.

    سر کودک را نوازش کردم.

    I wanted to pat the cat, but it scratched my hand.

    خواستم گربه را ناز کنم؛ ولی دستم را چنگ زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I gave the crying mother a pat on the head.

    دستی به سر مادر گریان کشیدم.

    noun countable

    نوازش، (عمل) دست کشیدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She gave her dog a gentle pat on the head.

    او دستی آرام روی سر سگش کشید.

    The soft pat of her hand calmed the anxious kitten.

    نوازش آرام دستش، بچه‌گربه‌ی مضطرب را آرام کرد.

    noun countable

    تکه‌ی کوچک، قالب (مسطح) (خصوصاً کره)

    a pat of butter

    یک قالب کره

    He added a pat of cream cheese to the bagel.

    یک تکه‌ی کوچک پنیر خامه‌ای به پیراشکی اضافه کرد.

    adjective

    سریع، به‌هنگام، به‌موقع، بی‌درنگ، بی‌معطلی

    His answers came pat.

    بی‌معطلی پاسخ می‌داد.

    Her answer to my serious questions seemed too pat.

    پاسخ‌های او به پرسش‌های جدی من به‌موقع بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This pat joke got a big laugh.

    این مزاح به‌موقع موجب خنده‌ی فراوان شد.

    noun countable uncountable

    ضربه‌ی ملایم

    A few pats around the newly planted tree are helpful.

    چند ضربه‌ی ملایم به اطراف درخت تازه کاشته شده مفید است.

    A pat on the shoulder can provide reassurance.

    ضربه‌ی ملایم روی شانه می‌تواند باعث اطمینان خاطر شود.

    verb - intransitive verb - transitive

    ضربه‌ی آرام زدن

    She patted her face dry with a towel.

    او صورت خود را با (ضربه‌های ملایم) حوله خشک کرد.

    He will pat the dough to flatten it before baking.

    خمیر را قبل‌از پخت به‌آرامی ضربه می‌زند تا یکدست شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pat

    1. adjective relevant, suitable
      Synonyms:
      suitable fitting apt pertinent apropos appropriate timely happy felicitous opportune to the point auspicious propitious
      Antonyms:
      irrelevant unsuitable unacceptable wrong imprecise inexact
    1. adverb exactly, fittingly
      Synonyms:
      perfectly precisely aptly fittingly flawlessly just right opportunely relevantly seasonably plumb
      Antonyms:
      wrongly
    1. noun tap, touch
      Synonyms:
      touch hit rub beat stroke dab pet form mold slap tip massage caress punch fondle whittle
      Antonyms:
      hit
    1. noun small slice or slab
      Synonyms:
      piece portion cake dab lump
      Antonyms:
      lot

    Idioms

    have (down) pat

    (عامیانه) خوب آموختن یا بلد بودن یا از بر بودن

    stand pat

    (امریکا) 1- از تغییر عقیده یا روش خودداری کردن 2- (پوکر) روی دست خود خوابیدن (و ورق تازه نگرفتن)

    a pat on the back

    1- تشویق، تحسین، تسلی 2- تشویق کردن، تحسین کردن، تسلی کردن

    سوال‌های رایج pat

    گذشته‌ی ساده pat چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pat در زبان انگلیسی patted است.

    شکل سوم pat چی میشه؟

    شکل سوم pat در زبان انگلیسی patted است.

    شکل جمع pat چی میشه؟

    شکل جمع pat در زبان انگلیسی pats است.

    وجه وصفی حال pat چی میشه؟

    وجه وصفی حال pat در زبان انگلیسی patting است.

    سوم‌شخص مفرد pat چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pat در زبان انگلیسی pats است.

    ارجاع به لغت pat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pat

    لغات نزدیک pat

    • - pasture
    • - pasty
    • - pat
    • - pat on the back
    • - patagium
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.