بهموقع، بههنگام، بهجا، بهوقت، بهگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a timely decision
تصمیم بهموقع
a timely book
کتاب مناسب
The brief was timely filed with the court.
پرونده سر وقت در دادگاه به ثبت رسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «timely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/timely