آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Untimely

ʌnˈtaɪmli ʌnˈtaɪmli

معنی untimely | جمله با untimely

adjective adverb

نابه‌هنگام، بی‌موقع، نامعقول، غیرمنتظره، بی‌گاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

an untimely remark

حرف بیجا، گفته‌ی بی‌موقع

Mohsen died untimely at the age of twenty seven.

محسن در سن بیست‌وهفت‌سالگی جوانمرگ شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد untimely

ارجاع به لغت untimely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untimely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untimely

لغات نزدیک untimely

پیشنهاد بهبود معانی