نابههنگام، بیموقع، نامعقول، غیرمنتظره، بیگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an untimely remark
حرف بیجا، گفتهی بیموقع
Mohsen died untimely at the age of twenty seven.
محسن در سن بیستوهفتسالگی جوانمرگ شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «untimely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untimely