صفت تفضیلی:
more inconvenientصفت عالی:
most inconvenientناراحت، ناجور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Not having a phone is inconvenient.
نداشتن تلفن اسباب زحمت است.
This chair is inconvenient.
این صندلی راحت نیست.
His office is inconveniently located.
ادارهی او در محل نامناسبی قرار دارد.
The guests arrived at an inconvenient time.
مهمانان در وقت نامناسبی وارد شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inconvenient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inconvenient