آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Inconveniently

معنی inconveniently | جمله با inconveniently

adverb

به‌طور مشقت‌بار، به‌طرز نامناسب، به‌طور مشکل‌ساز، به‌طور ناجور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Both local airports are inconveniently located.

هر دو فرودگاه محلی در موقعیت نامناسبی واقع شده‌اند.

The new offices were comfortable, but inconveniently arranged.

دفاتر جدید رضایت‌بخش بودند، اما به‌طرز ناجوری چیده شده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inconveniently

  1. adverb inaccessibly
    Synonyms:
    awkwardly inappropriately

ارجاع به لغت inconveniently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inconveniently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inconveniently

لغات نزدیک inconveniently

پیشنهاد بهبود معانی