فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inconveniently

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور مشقت‌بار، به‌طرز نامناسب، به‌طور مشکل‌ساز، به‌طور ناجور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Both local airports are inconveniently located.

هر دو فرودگاه محلی در موقعیت نامناسبی واقع شده‌اند.

The new offices were comfortable, but inconveniently arranged.

دفاتر جدید رضایت‌بخش بودند، اما به‌طرز ناجوری چیده شده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inconveniently

  1. adverb inaccessibly
    Synonyms:
    awkwardly inappropriately

ارجاع به لغت inconveniently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inconveniently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inconveniently

لغات نزدیک inconveniently

پیشنهاد بهبود معانی