از روی ناشیگری، از روی بیتجربگی، غیر ماهرانه، غیر استادانه، از روی خامدستی، خامدستانه
He creates the artworks and origamis awkwardly because he is a beginner.
او آثار هنری و اوریگامی را بهطرز غیر ماهرانهای خلق میکند چون او تازهکار است.
She writes the letters awkwardly.
او نامهها را بهطرز ناشیانهای مینویسد.
اهانتآمیز، بهطرز ناجور، بهطور زشت، بهطرز ناخوشایند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She put her hand awkwardly on her mother’s cheek.
دستش را بهطرزی اهانتآمیز روی گونهی مادرش قرار داد.
He sat down awkwardly on the bench opposite Winston.
او بهطرز ناجوری روی نیمکت مقابل وینستون نشست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «awkwardly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awkwardly