صفت تفضیلی:
more clumsilyصفت عالی:
most clumsilyناشیانه، خامدستانه
He clumsily attempted to play the guitar.
او بهطرز ناشیانهای سعی کرد گیتار بزند.
The inexperienced swimmer moved clumsily in the water.
شناگر کمتجربه ناشیانه در آب حرکت کرد.
بهطور نسنجیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They clumsily said the wrong thing.
بهطور نسنجیده حرف نادرستی را زدند.
He clumsily attempted to flirt with the woman at the bar.
بهطور نسنجیده سعی کرد با زنی که در بار بود لاس بزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clumsily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clumsily