گذشتهی ساده:
diamondedشکل سوم:
diamondedسومشخص مفرد:
diamondsوجه وصفی حال:
diamondingشکل جمع:
diamondsالماس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The jeweler carefully examined the diamond.
جواهرساز الماس را بهدقت بررسی کرد.
The diamond sparkled in the sunlight.
الماس زیر نور خورشید میدرخشید.
جواهرات الماسنشان، جواهرات ساختهشده از الماس (diamonds)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tiara was encrusted with sparkling diamonds.
نیمتاج پوشیده از جواهرات الماسنشان درخشان بود.
I wear the diamonds with this dress.
با این لباس جواهرات ساختهشده از الماس را بر سر میگذارم.
هندسه لوزی
She drew a diamond on the paper.
روی کاغذ لوزی کشید.
My socks had diamond patterns.
جورابهای من طرح لوزی داشت.
ورزش زمین بیسبال
The team celebrated their victory on the diamond.
این تیم پیروزی خود را روی زمین بیسبال جشن گرفت.
The pitcher threw a ball down the middle of the diamond.
گویانداز توپی را وسط زمین بیسبال انداخت.
(خال) خشت (در ورق) (diamonds)
queen of diamonds
بیبی خشت
The king of diamonds is a powerful card in the game of poker.
شاه خشت در بازی پوکر کارت قدرتمندی است.
الماسمانند (چیزی که از نظر درخشندگی یا ارزش یا کیفیت و غیره شبیه الماس است)
Her smile was a diamond.
لبخندش الماسمانند بود.
The painting was a diamond.
این نقاشی الماسمانند بود.
الماسآذین کردن، الماسنشان کردن
The bride's dress was diamonded.
لباس عروس الماسآذین شده بود.
The designer diamonded the shoes.
طراح کفشها را الماسنشان کرد.
مربوط به سالگرد شصت یا هفتادوپنج سالگی یا جشن آن
When Queen Victoria was celebrating her diamond jubilee.
هنگامی که ملکه ویکتوریا جشن شصتمین سال تاجگذاری خود را برگزار میکرد.
the diamond wedding anniversary of that aged couple
جشن شصتمین سال ازدواج آن زن و شوهر پیر
1- الماس نتراشیده 2- (شخص یا چیز) خوب ولی از کار درنیامده، عالی ولی نیازمند به ممارست و آمایش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diamond» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diamond