شکل جمع:
pasturesمرتع، چراگاه، مرغزار، علفزار، چمنزار
This plant grows quickly and makes excellent pasture for sheep.
این گیاه زود رشد میکند و برای گوسفند چراگاه بسیار خوبی است.
Sheep were grazing in green pastures.
گوسفندان در چراگاههای سبز میچریدند.
He pastures his cows on the bank of the river.
او گاوهای خود را در کنار رودخانه میچراند.
The goats pastured peacefully.
بزها بهآرامی میچریدند.
(حیوان) چراندن، به چرا بردن
چریدن
1- (در مرتع) چراندن، به چرا واداشتن 2- از کار برکنار کردن، کنارگذاشتن، وادار به استراحت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pasture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pasture