گذشتهی ساده:
foragedشکل سوم:
foragedسومشخص مفرد:
foragesوجه وصفی حال:
foragingشکل جمع:
foragesگشتن، جستوجو کردن (برای پیدا کردن غذا یا استفاده از چیزی)
He went foraging in the basement for old photographs.
او به زیرزمین رفت و به جستوجوی عکسهای قدیمی پرداخت.
Squirrels forage for nuts in the autumn.
سنجابها در پاییز به دنبال آجیل میگردند.
Bees forage for nectar to make honey.
زنبورها برای تهیهی عسل به دنبال شهد میگردند.
غارت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The troops foraged through the villages.
سربازان از دهات خوراک به غارت بردند.
The invading army began to forage for food and resources, leaving a trail of destruction.
ارتش مهاجم شروع به غارت غذا و منابع کرد و ردی از ویرانی به جا گذاشت.
علوفه، علف (خوراک دام)
The farmer relies on winter forage to feed his cattle.
کشاورز برای تغذیهی دامهای خود به علوفهی زمستانی متکی است.
This year's drought has severely reduced the amount of available forage.
خشکسالی امسال مقدار علوفهی موجود را بهشدت کاهش داده است.
Clover is a forage crop.
شبدر خوراک دام است.
جستوجو، گشتن
They came back from their forage empty handed.
آنها از جستوجو برای آذوقه دست خالی برگشتند.
The birds' forage in the meadow was successful.
جستوجوی پرندگان در مرغزار موفقیتآمیز بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forage