گذشتهی ساده:
scavengedشکل سوم:
scavengedسومشخص مفرد:
scavengesوجه وصفی حال:
scavengingتنظیف کردن، سپوری کردن، تمیز کردن، در آشغال کاوش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sea gulls scavenged the remains of the fish market.
مرغان دریایی باقیماندههای بازار ماهی را لاشخوری میکردند.
Beggars were scavenging through a heap of garbage.
گداها در تلی از زباله به دنبال غذا میگشتند.
scavenging period
زمان گازروبی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scavenge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scavenge