گذشتهی ساده:
salvagedشکل سوم:
salvagedسومشخص مفرد:
salvagesوجه وصفی حال:
salvagingنجات مال یا جان کسی، نجات کسی از خطر، از خطر نابودی نجات دادن، مصرف مجدد اشغال و زائد هر چیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was awarded a large salvage payment.
پاداش هنگفتی به او دادند.
He became rich salvaging torpedoed vessels.
از راه اوراق کردن کشتیهای اژدر خورده پولدار شد.
material salvaged from crashed airplanes
موادی که از هواپیماهای سقوط کرده به دست آمده است
The house was burning and there was no time for the salvage of valuable carpets.
خانه داشت میسوخت و وقت برای بیرون بردن فرشهای گرانبها نبود.
salvage crew
گروه بازیابی
The salvage from the beached ship laid on the dock.
چیزهای رهانیده شده از کشتی به گل نشسته روی اسکله قرار داشتند.
fetal salvage
نجات جنین
lung salvage
نجات ریه
a salvaged cancer patient
بیمار سرطانی درمانشده
عملیات نجات، کار برای نجات آنچه که باقیمانده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «salvage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salvage