آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Deliver

dɪˈlɪvər dɪˈlɪvə

گذشته‌ی ساده:

delivered

شکل سوم:

delivered

سوم‌شخص مفرد:

delivers

وجه وصفی حال:

delivering

معنی deliver | جمله با deliver

verb - transitive B1

تحویل دادن، رساندن، ارسال کردن، توزیع کردن، پخش کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Did he deliver my message?

آیا او پیام مرا رساند؟

The newspaper will be delivered to your door every morning.

روزنامه هر بامداد جلو در منزل شما تحویل خواهد شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The cargo was delivered.

محموله تحویل داده شد.

to deliver the mail

مرسولات پستی را توزیع کردن

The well delivered 1000 barrels of oil per day.

چاه روزی هزار بشکه نفت بیرون می‌داد.

verb - transitive B2

ارائه کردن، بیان کردن، ادا کردن، ایراد کردن، وارد کردن، زدن، اعلام کردن، فرستادن، پرتاب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He delivered a fine speech.

او سخنرانی خوبی کرد.

He delivered his lines with confidence.

او دیالوگ‌هایش را با اعتمادبه‌نفس ادا کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She delivered a perfect pass that led to a goal.

او پاس دقیقی ارسال کرد که منجر به گل شد.

He lost his balance as he delivered the ball toward the batter.

او هنگام پرتاب توپ به سمت بَتِر تعادل خود را از دست داد.

The boxer delivered a powerful blow to his opponent's jaw.

بوکسور ضربه‌ای قدرتمند به فک حریف وارد کرد.

The jury delivered a verdict of guilty after two hours of deliberation.

هیئت‌منصفه پس‌از دو ساعت مشورت، رأی محکومیت را اعلام کرد.

verb - intransitive verb - transitive C1

تحقق بخشیدن، عملی کردن، برآورده کردن، تحویل دادن، به انجام رساندن (چیزی که وعده داده شده)

The organization has promised to deliver essential aid to the refugees within a week.

سازمان قول داده است که ظرف یک هفته کمک‌های ضروری را به پناهندگان تحویل دهد.

The contractor was able to deliver the project on time and within budget.

پیمانکار توانست پروژه را به‌موقع و در چارچوب بودجه انجام دهد.

verb - transitive

زاییدن، به دنیا آوردن، وضع حمل کردن، کمک کردن به زایمان

Mehri is an obstetrician and delivers babies.

مهری دکتر زنان است و بچه به دنیا می‌آورد.

She delivered twins, and both babies were healthy.

او دوقلو به دنیا آورد و هر دو نوزاد سالم بودند.

verb - transitive formal

آزاد کردن، نجات دادن، خلاص کردن، رهایی دادن، رستگار کردن

He promised to deliver his people from oppression and injustice.

او قول داد که مردم خود را از ظلم و بی‌عدالتی نجات دهد.

The medicine helped deliver the patient from the severe pain he was enduring.

دارو به بیمار کمک کرد تا از درد شدیدی که تحمل می‌کرد، رهایی یابد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Deliver us from evil, oh God.

خدایا - ما را از شر بدی برهان.

delivered from bondage

رهانیده از بردگی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deliver

  1. verb transfer, carry
    Antonyms:
  1. verb discharge, give forth

Collocations

be delivered of

(زن آبستن) فارغ شدن

deliver a speech

سخنرانی کردن

Idioms

deliver the goods

(عامیانه) تحویل دادن، به وعده وفا کردن، شرایط لازم را حایز شدن

به قول خود عمل کردن

سوال‌های رایج deliver

گذشته‌ی ساده deliver چی میشه؟

گذشته‌ی ساده deliver در زبان انگلیسی delivered است.

شکل سوم deliver چی میشه؟

شکل سوم deliver در زبان انگلیسی delivered است.

وجه وصفی حال deliver چی میشه؟

وجه وصفی حال deliver در زبان انگلیسی delivering است.

سوم‌شخص مفرد deliver چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد deliver در زبان انگلیسی delivers است.

ارجاع به لغت deliver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deliver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deliver

لغات نزدیک deliver

پیشنهاد بهبود معانی