گذشتهی ساده:
deliveredشکل سوم:
deliveredسومشخص مفرد:
deliversوجه وصفی حال:
deliveringتحویل دادن، رساندن، ارسال کردن، توزیع کردن، پخش کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Did he deliver my message?
آیا او پیام مرا رساند؟
The newspaper will be delivered to your door every morning.
روزنامه هر بامداد جلو در منزل شما تحویل خواهد شد.
The cargo was delivered.
محموله تحویل داده شد.
to deliver the mail
مرسولات پستی را توزیع کردن
The well delivered 1000 barrels of oil per day.
چاه روزی هزار بشکه نفت بیرون میداد.
ارائه کردن، بیان کردن، ادا کردن، ایراد کردن، وارد کردن، زدن، اعلام کردن، فرستادن، پرتاب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He delivered a fine speech.
او سخنرانی خوبی کرد.
He delivered his lines with confidence.
او دیالوگهایش را با اعتمادبهنفس ادا کرد.
She delivered a perfect pass that led to a goal.
او پاس دقیقی ارسال کرد که منجر به گل شد.
He lost his balance as he delivered the ball toward the batter.
او هنگام پرتاب توپ به سمت بَتِر تعادل خود را از دست داد.
The boxer delivered a powerful blow to his opponent's jaw.
بوکسور ضربهای قدرتمند به فک حریف وارد کرد.
The jury delivered a verdict of guilty after two hours of deliberation.
هیئتمنصفه پساز دو ساعت مشورت، رأی محکومیت را اعلام کرد.
تحقق بخشیدن، عملی کردن، برآورده کردن، تحویل دادن، به انجام رساندن (چیزی که وعده داده شده)
The organization has promised to deliver essential aid to the refugees within a week.
سازمان قول داده است که ظرف یک هفته کمکهای ضروری را به پناهندگان تحویل دهد.
The contractor was able to deliver the project on time and within budget.
پیمانکار توانست پروژه را بهموقع و در چارچوب بودجه انجام دهد.
زاییدن، به دنیا آوردن، وضع حمل کردن، کمک کردن به زایمان
Mehri is an obstetrician and delivers babies.
مهری دکتر زنان است و بچه به دنیا میآورد.
She delivered twins, and both babies were healthy.
او دوقلو به دنیا آورد و هر دو نوزاد سالم بودند.
آزاد کردن، نجات دادن، خلاص کردن، رهایی دادن، رستگار کردن
He promised to deliver his people from oppression and injustice.
او قول داد که مردم خود را از ظلم و بیعدالتی نجات دهد.
The medicine helped deliver the patient from the severe pain he was enduring.
دارو به بیمار کمک کرد تا از درد شدیدی که تحمل میکرد، رهایی یابد.
Deliver us from evil, oh God.
خدایا - ما را از شر بدی برهان.
delivered from bondage
رهانیده از بردگی
(زن آبستن) فارغ شدن
سخنرانی کردن
(عامیانه) تحویل دادن، به وعده وفا کردن، شرایط لازم را حایز شدن
به قول خود عمل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deliver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deliver