فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Born

ˈbɔːrn bɔːn

گذشته‌ی ساده:

bore

سوم‌شخص مفرد:

bears

وجه وصفی حال:

bearing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

مولد، مولود، متولد، زاد، زاییده شده، طبیعی، زاده، به وجود آمده، ذاتا، (عامیانه - محلی) از تولد به بعد، از آغاز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

born in Ardebil

متولد اردبیل

born on the fourth of July

زاده در چهارم جولای (ژوئیه)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

French-born

زاده‌ی (متولد) فرانسه

He is a born optimist.

او ذاتاً خوش‌بین است.

He is a born athlete.

ورزش در خون اوست.

nobly born

نجیب‌زاده، اشرافی

in all my born days

در همه‌ی عمرم

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد born

  1. adjective innate
    Synonyms:
    natural inborn intrinsic inherent essential built-in congenital inbred deep-seated constitutional ingenerate

ارجاع به لغت born

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «born» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/born

لغات نزدیک born

پیشنهاد بهبود معانی