فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boringly

ˈbɔːrɪŋli ˈbɔːrɪŋli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور کسل‌کننده، به‌طور غیرهیجان‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The novel has a boringly predictable ending.

این رمان پایانی کسل‌کننده‌ی قابل‌پیش‌بینی دارد.

The waiting time was boringly long.

زمان انتظار به‌طور خسته کننده‌ای طولانی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boringly

  1. adverb in a tedious manner
    Synonyms:
    tediously tiresomely

لغات هم‌خانواده boringly

  • adverb
    boringly

ارجاع به لغت boringly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boringly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boringly

لغات نزدیک boringly

پیشنهاد بهبود معانی