صفت تفضیلی:
more boredصفت عالی:
most boredبیحوصله، کسل، بیدلودماغ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He always seems bored at work and lacks motivation.
او همیشه سر کار بیحوصله به نظر میرسد و انگیزه ندارد.
She looked bored during the long lecture.
در طول سخنرانی طولانی بیدلودماغ به نظر میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bored» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bored