امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fling

flɪŋ flɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flung
  • شکل سوم:

    flung
  • سوم‌شخص مفرد:

    flings
  • وجه وصفی حال:

    flinging
  • شکل جمع:

    flings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
پرت کردن، انداختن، افکندن، پرتاب، جفتک‌پرانی، بیرون دادن، روانه ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He flung his books on the table.
- او کتاب‌های خود را روی میز پرت کرد.
- She crumpled the letter and flung it into the wastebasket.
- او نامه را مچاله کرد و توی سطل زباله پرتاب کرد.
- He flung the door open.
- در را به شدت باز کرد.
- to be flung into confusion
- به گیجی افتادن
- flinging out of the room in a rage
- بیرون رفتن از اتاق در کمال خشم
- She flung up her hands in despair.
- از شدت یأس دست‌های خود را بالا انداخت.
- to fling oneself into a task
- با جان و دل به کاری پرداختن
- to fling caution to the winds
- احتیاط را کنار گذاشتن (دل‌به‌دریازدن)
- The mule flung out at him as he passed.
- وقتی که رد می‌شد، قاطر به او لگد پراند.
- to give a fling to
- پرتاب کردن
- He was determined to have one last fling before he sailed.
- او مصمم بود که قبل از رفتن به سفر دریایی آخرین عیاشی خود را بکند.
- the Highland fling
- پایکوبی اسکاتلندی
- He had a few flings in his younger years.
- در دوران جوانی چندبار عشق‌بازی کرد.
- I was without a job and willing to take a fling at anything.
- بیکار بودم و حاضر بودم به هرکاری دست بزنم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fling

  1. noun casual throw
    Synonyms:
    cast chuck firing heave hurl launching lob peg pitch shot slinging toss
  1. noun unrestrained behavior
    Synonyms:
    affair attempt binge celebration crack essay fun gamble go good time indulgence orgy party rampage shot splurge spree stab trial try venture whirl
  1. verb throw with abandon
    Synonyms:
    cast catapult chuck dump fire heave hurl jerk launch let fly lob peg pitch precipitate propel send shy sling toss

Idioms

ارجاع به لغت fling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fling

لغات نزدیک fling

پیشنهاد بهبود معانی