با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Catapult

ˈkætəpʌlt ˈkætəpʌlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    catapulted
  • شکل سوم:

    catapulted
  • سوم‌شخص مفرد:

    catapults
  • وجه وصفی حال:

    catapulting
  • شکل جمع:

    catapults

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
منجنیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The ancient army used a catapult to launch large rocks at the enemy.
- ارتش باستان از منجنیق برای پرتاب سنگ‌های بزرگ به سمت دشمن استفاده می‌کرد.
- The catapult was a formidable weapon during medieval battles.
- منجنیق سلاح مهیبی در نبردهای قرون وسطی بود.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی تیرکمان (معمولاً بچه‌ها از آن استفاده می‌کنند)
- The catapult sent the small stone flying through the air with great force.
- تیرکمان سنگ‌ریزه را با نیروی زیادی به هوا فرستاد.
- The group of children took turns using the catapult to see who could launch an object the farthest.
- گروهی از کودکان به نوبت از تیرکمان استفاده می‌کردند تا ببینند چه کسی می‌تواند یک شیء را دورتر پرتاب کند.
verb - transitive
پرت کردن، پرتاپ کردن (توسط منجنیق یا شبیه منجنیق)
- The collision was so severe that the backseat passengers of the car were catapulted against the dashboard.
- برخورد به‌قدری شدید بود که سرنشینان صندلی عقب اتومبیل به‌ طرف داشبورد پرت شدند.
- The baseball player catapulted the ball.
- بازیکن بیسبال توپ را پرتاپ کرد.
noun countable
پرتابگر، پرتاب‌کننده (وسیله‌ای برای به پرواز درآوردن هواپیما در یک باند پرواز محدود به‌طور معمول از عرشه‌ی کشتی‌)
- The aircraft carrier used a catapult to launch the fighter jet.
- ناو هواپیمابر برای پرتاب جت جنگنده از پرتابگر استفاده کرد.
- The catapult launched the plane with incredible force.
- پرتاب‌کننده هواپیما را با نیرویی باورنکردنی پرتاب کرد.
verb - intransitive
به اوج رساندن
- He was catapulted to fame by his new book.
- کتاب جدیدش او را به اوج شهرت رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد catapult

  1. noun implement for shooting weapon
    Synonyms: arbalest, ballista, heaver, hurler, pitcher, propeller, shooter, sling, slingshot, tosser, trebuchet

ارجاع به لغت catapult

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catapult» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/catapult

لغات نزدیک catapult

پیشنهاد بهبود معانی