گذشتهی ساده:
slungشکل سوم:
slungسومشخص مفرد:
slingsوجه وصفی حال:
slingingشکل جمع:
slingsپرت کردن، انداختن
The worker slung his tools into the truck after finishing the job.
پساز تمام شدن کار، کارگر ابزارهایش را داخل کامیون انداخت.
She slung her backpack onto the couch and went straight to the kitchen.
کولهپشتیاش را روی مبل انداخت و مستقیم به آشپزخانه رفت.
انگلیسی بریتانیایی پرت کردن، انداختن به کسی، دادن (با پرتاب)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She slung a bottle of water to her teammate during the break.
بطری آب را در زمان استراحت برای همتیمیاش پرت کرد.
Can you sling me that book from the shelf?
میتونی اون کتاب رو از روی قفسه بندازی اینطرف؟
to sling stones at birds
با فلاخن به پرندگان سنگ پراندن
The stairway being too narrow they slung the piano up with ropes.
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
آویزان کردن، انداختن روی چیزی، آویختن
The photographer slung his camera over his shoulder and kept walking.
عکاس، دوربینش را روی شانهاش آویزان کرد و به راهش ادامه داد.
He slung his jacket over his shoulder.
کتش را روی شانهاش انداخت.
to sling a swing between two trees
تاب را میان دو درخت آویختن
بند حمل
The cylinder was lifted from the seabed in a sling attached to a crane.
استوانه با استفاده از بندی که به جرثقیل وصل بود از بستر دریا بلند شد.
The rescue team lowered the injured man from the helicopter in a sling.
تیم نجات، مرد زخمی را با کمک بندی آویزان از بالگرد پایین آورد.
the sling of a rifle
بند تفنگ
پزشکی آویز دست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
After the operation, his arm was placed in a sling to heal.
بعداز عمل، دستش را در آویز قرار دادند تا بهبود یابد.
The doctor showed him how to tie the sling properly around his neck.
پزشک به او نشان داد که چگونه آویز را بهدرستی دور گردنش ببندد.
She had one of her hands in a sling.
یک دستش وبال گردن بود.
آغوشی نوزاد
The sling allows the baby to rest comfortably against the parent’s chest.
آغوشی به نوزاد اجازه میدهد تا بهراحتی به سینهی والد تکیه دهد.
She tied the sling securely around her shoulders and placed the infant inside.
او آغوشی را محکم دور شانههایش بست و نوزاد را داخل آن گذاشت.
قلابسنگ، فلاخن، تیرکمان
Using a sling requires great skill and precision to hit a target.
استفاده از فلاخن برای زدن هدف، مهارت و دقت زیادی میخواهد.
The shepherd carried a sling to protect his flock from wild animals.
چوپان برای محافظت از گلهاش در برابر حیوانات وحشی، قلابسنگی همراه داشت.
slings and arrows of outrageous fortune
(شکسپیر) فلاخنها و پیکانهای سرنوشت غدار
گذشتهی ساده sling در زبان انگلیسی slung است.
شکل سوم sling در زبان انگلیسی slung است.
شکل جمع sling در زبان انگلیسی slings است.
وجه وصفی حال sling در زبان انگلیسی slinging است.
سومشخص مفرد sling در زبان انگلیسی slings است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sling