گذشتهی ساده:
slungشکل سوم:
slungسومشخص مفرد:
slingsوجه وصفی حال:
slingingشکل جمع:
slingsقلاب سنگ، فلاخن، رسن، بند، تسمه تفنگ، زنجیر، زنجیردار، پرتاب کردن، انداختن، پراندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
slings and arrows of outrageous fortune
(شکسپیر) فلاخنها و پیکانهای سرنوشت غدار
the sling of a rifle
بند تفنگ
She had one of her hands in a sling.
یک دستش وبال گردن بود.
to sling stones at birds
با فلاخن به پرندگان سنگ پراندن
He slung his jacket over his shoulder.
کتش را روی شانهاش انداخت.
The stairway being too narrow they slung the piano up with ropes.
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
to sling a swing between two trees
تاب را میان دو درخت آویختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sling