آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آبان ۱۴۰۴

    Sling

    slɪŋ slɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    slung

    شکل سوم:

    slung

    سوم‌شخص مفرد:

    slings

    وجه وصفی حال:

    slinging

    شکل جمع:

    slings

    معنی sling | جمله با sling

    verb - transitive informal

    پرت کردن، انداختن

    The worker slung his tools into the truck after finishing the job.

    پس‌از تمام شدن کار، کارگر ابزارهایش را داخل کامیون انداخت.

    She slung her backpack onto the couch and went straight to the kitchen.

    کوله‌پشتی‌اش را روی مبل انداخت و مستقیم به آشپزخانه رفت.

    verb - transitive informal

    انگلیسی بریتانیایی پرت کردن، انداختن به کسی، دادن (با پرتاب)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She slung a bottle of water to her teammate during the break.

    بطری آب را در زمان استراحت برای هم‌تیمی‌اش پرت کرد.

    Can you sling me that book from the shelf?

    می‌تونی اون کتاب رو از روی قفسه بندازی این‌طرف؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to sling stones at birds

    با فلاخن به پرندگان سنگ پراندن

    The stairway being too narrow they slung the piano up with ropes.

    چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

    verb - transitive

    آویزان کردن، انداختن روی چیزی، آویختن

    The photographer slung his camera over his shoulder and kept walking.

    عکاس، دوربینش را روی شانه‌اش آویزان کرد و به راهش ادامه داد.

    He slung his jacket over his shoulder.

    کتش را روی شانه‌اش انداخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to sling a swing between two trees

    تاب را میان دو درخت آویختن

    noun countable

    بند حمل

    The cylinder was lifted from the seabed in a sling attached to a crane.

    استوانه با استفاده از بندی که به جرثقیل وصل بود از بستر دریا بلند شد.

    The rescue team lowered the injured man from the helicopter in a sling.

    تیم نجات، مرد زخمی را با کمک بندی آویزان از بالگرد پایین آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the sling of a rifle

    بند تفنگ

    noun countable

    پزشکی آویز دست

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    After the operation, his arm was placed in a sling to heal.

    بعداز عمل، دستش را در آویز قرار دادند تا بهبود یابد.

    The doctor showed him how to tie the sling properly around his neck.

    پزشک به او نشان داد که چگونه آویز را به‌درستی دور گردنش ببندد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She had one of her hands in a sling.

    یک دستش وبال گردن بود.

    noun countable

    آغوشی نوزاد

    The sling allows the baby to rest comfortably against the parent’s chest.

    آغوشی به نوزاد اجازه می‌دهد تا به‌راحتی به سینه‌ی والد تکیه دهد.

    She tied the sling securely around her shoulders and placed the infant inside.

    او آغوشی را محکم دور شانه‌هایش بست و نوزاد را داخل آن گذاشت.

    noun countable

    قلاب‌سنگ، فلاخن، تیرکمان

    Using a sling requires great skill and precision to hit a target.

    استفاده از فلاخن برای زدن هدف، مهارت و دقت زیادی می‌خواهد.

    The shepherd carried a sling to protect his flock from wild animals.

    چوپان برای محافظت از گله‌اش در برابر حیوانات وحشی، قلاب‌سنگی همراه داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    slings and arrows of outrageous fortune

    (شکسپیر) فلاخن‌ها و پیکان‌های سرنوشت غدار

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sling

    1. verb throw or hang over
      Synonyms:
      throw toss pitch fling hurl cast send fire launch chuck lob heave suspend dangle swing raise hoist weight peg catapult bung
    1. noun a hanging bandage
      Synonyms:
      cast bandage slingback scarf bandage compress triangular-bandage
    1. noun a weapon
      Synonyms:
      slingshot catapult beany cast fling heave mortar hurl launch pitch shy throw toss

    سوال‌های رایج sling

    گذشته‌ی ساده sling چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sling در زبان انگلیسی slung است.

    شکل سوم sling چی میشه؟

    شکل سوم sling در زبان انگلیسی slung است.

    شکل جمع sling چی میشه؟

    شکل جمع sling در زبان انگلیسی slings است.

    وجه وصفی حال sling چی میشه؟

    وجه وصفی حال sling در زبان انگلیسی slinging است.

    سوم‌شخص مفرد sling چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sling در زبان انگلیسی slings است.

    ارجاع به لغت sling

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sling

    لغات نزدیک sling

    • - slimsy
    • - slimy
    • - sling
    • - slinger
    • - slinger ring
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.