آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Hurl

    hɜːrl hɜːl

    گذشته‌ی ساده:

    hurled

    شکل سوم:

    hurled

    سوم‌شخص مفرد:

    hurls

    وجه وصفی حال:

    hurling

    معنی hurl | جمله با hurl

    verb - transitive

    پرتاب کردن (چوب و سنگ و غیره)، افکندن، انداختن، پرت کردن، به زیرافکندن (با شدت)

    They hurled bricks at the soldiers.

    آن‌ها به طرف سربازان آجر پرتاب کردند.

    She hurled the ring I had given her in my face.

    انگشتری را که به او داده بودم، به صورتم پرتاب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They hurled the tyrant from his throne.

    آنان ستمگر را از تخت خود فرو افکندند.

    He hurled himself at the thief.

    خود را به طرف دزد انداخت.

    verb - transitive

    نثار کردن، با فریاد گفتن (فحش و غیره)، با فریاد دادن (ناسزا)، زدن (اتهام)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    All the accusations hurled against him were false.

    همه‌ی اتهاماتی که به او وارد آمده بود، دروغ بود.

    The natives hurled insults at him.

    بومیان او را هدف توهین قرار دادند.

    slang verb - intransitive informal

    بالا آوردن، استفراغ کردن

    I had to hurry outside to hurl.

    مجبور بودم با عجله برم بیرون تا بالا بیارم.

    After drinking all night, he had to rush to the bathroom to hurl.

    پس از نوشیدن در تمام طول شب، مجبور شد برای استفراغ به حمام برود.

    noun slang informal

    استفراغ

    She tried to hold back her hurl but couldn't.

    سعی کرد جلوی استفراغش را بگیرد اما نتوانست.

    The smell of his hurl made me want to gag.

    بوی استفراغش باعث شد که عق بزنم.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی ورزش پرتاب کردن (بیسبال)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The pitcher hurled the ball with incredible speed.

    پرتابگر توپ را با سرعتی باورنکردنی پرتاب کرد.

    he coach instructed the pitcher to hurl the ball outside the strike zone.

    مربی به پرتاب‌کننده دستور داد تا توپ را به بیرون از منطقه‌ی حمله پرتاب کند.

    verb - intransitive informal

    انگلیسی آمریکایی ورزش پرتاب شدن (بیسبال)

    The ball hurled.

    توپ پرتاب شد.

    the hurled ball

    توپ پرتاب‌شده

    noun

    پرتاب (با شدت)

    The hurl of the rock broke the window.

    پرتاب سنگ پنجره را شکست.

    a powerful hurl

    پرتاب قدرتمند

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hurl

    1. verb throw forcefully
      Synonyms:
      throw toss pitch fling cast launch send propel fire chuck heave lob project sling let fly peg chunk gun

    سوال‌های رایج hurl

    گذشته‌ی ساده hurl چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hurl در زبان انگلیسی hurled است.

    شکل سوم hurl چی میشه؟

    شکل سوم hurl در زبان انگلیسی hurled است.

    وجه وصفی حال hurl چی میشه؟

    وجه وصفی حال hurl در زبان انگلیسی hurling است.

    سوم‌شخص مفرد hurl چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hurl در زبان انگلیسی hurls است.

    ارجاع به لغت hurl

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hurl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurl

    لغات نزدیک hurl

    • - hurdle
    • - hurdy-gurdy
    • - hurl
    • - hurl insults
    • - hurl insults at
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.