گذشتهی ساده:
hurledشکل سوم:
hurledسومشخص مفرد:
hurlsوجه وصفی حال:
hurlingپرتاب کردن (چوب و سنگ و غیره)، افکندن، انداختن، پرت کردن، به زیرافکندن (با شدت)
They hurled bricks at the soldiers.
آنها به طرف سربازان آجر پرتاب کردند.
She hurled the ring I had given her in my face.
انگشتری را که به او داده بودم، به صورتم پرتاب کرد.
They hurled the tyrant from his throne.
آنان ستمگر را از تخت خود فرو افکندند.
He hurled himself at the thief.
خود را به طرف دزد انداخت.
نثار کردن، با فریاد گفتن (فحش و غیره)، با فریاد دادن (ناسزا)، زدن (اتهام)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All the accusations hurled against him were false.
همهی اتهاماتی که به او وارد آمده بود، دروغ بود.
The natives hurled insults at him.
بومیان او را هدف توهین قرار دادند.
بالا آوردن، استفراغ کردن
I had to hurry outside to hurl.
مجبور بودم با عجله برم بیرون تا بالا بیارم.
After drinking all night, he had to rush to the bathroom to hurl.
پس از نوشیدن در تمام طول شب، مجبور شد برای استفراغ به حمام برود.
استفراغ
She tried to hold back her hurl but couldn't.
سعی کرد جلوی استفراغش را بگیرد اما نتوانست.
The smell of his hurl made me want to gag.
بوی استفراغش باعث شد که عق بزنم.
انگلیسی آمریکایی ورزش پرتاب کردن (بیسبال)
The pitcher hurled the ball with incredible speed.
پرتابگر توپ را با سرعتی باورنکردنی پرتاب کرد.
he coach instructed the pitcher to hurl the ball outside the strike zone.
مربی به پرتابکننده دستور داد تا توپ را به بیرون از منطقهی حمله پرتاب کند.
انگلیسی آمریکایی ورزش پرتاب شدن (بیسبال)
The ball hurled.
توپ پرتاب شد.
the hurled ball
توپ پرتابشده
پرتاب (با شدت)
The hurl of the rock broke the window.
پرتاب سنگ پنجره را شکست.
a powerful hurl
پرتاب قدرتمند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hurl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurl