مانع، سبد ترکهای، چهار چوب جگنی، مسابقه پرش از روی مانع، از روی پرچین یا چارچوب پریدن، از روی مانع پریدن، (مجازاً) فائق آمدن بر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
hurdle race
مسابقه (دو یا اسبدوانی) با مانع
We still have to clear many hurdles.
ما هنوز بایستی مشکلات زیادی را از جلوی راه خود برداریم.
The next hurdle is finding a house.
مانع دیگر یافتن خانه است.
We hurdled many obstacles.
ما از موانع زیادی گذشتیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hurdle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurdle