گذشتهی ساده:
loptشکل سوم:
loptسومشخص مفرد:
lopsوجه وصفی حال:
loppingتلاطم، متلاطم شدن، شاخههای خشک را زدن، هرس کردن،چیدن، زدن (موی و غیره)، دست یا پای کسی را بریدن، باتنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lopped off his enemies' heads.
او سر دشمنان خود را میبرید.
They lopped off his left hand.
دست چپ او را قطع کردند.
She lopped her own long hair.
او موی بلند خود را کوتاه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lop