گذشتهی ساده:
mowedشکل سوم:
mowedسومشخص مفرد:
mowsوجه وصفی حال:
mowingشکل جمع:
mowsچیدن، علف چیدن، چمن را زدن، توده یونجه یا کاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I mow the grass once a week.
من هفتهای یکبار چمنها را میزنم.
new-mown hay
علف خشک تازه چیده
Half of our soldiers were mowed down by intense gunfire.
تیراندازی شدید نیمی از سربازان ما را درو کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mow