آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Trim

    trɪm trɪm

    سوم‌شخص مفرد:

    trims

    وجه وصفی حال:

    trimming

    شکل جمع:

    trims

    صفت تفضیلی:

    trimmer

    صفت عالی:

    trimmest

    معنی trim | جمله با trim

    noun verb - transitive adjective adverb

    درست کردن، آراستن، زینت دادن، پیراستن، تراشیدن، چیدن، پیراسته، مرتب، پاکیزه، تروتمیز، وضع، حالت، تودوزی و تزئینات داخلی اتومبیل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    a fur-trimmed coat

    پالتو مزین به خز

    to trim a Christmas tree

    درخت کریسمس را آذین کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to trim a store window

    ویترین مغازه را آراستن

    to trim one's mustache

    سر سبیل خود را زدن (اصلاح کردن)

    Your hair is too long, have it trimmed.

    موی تو خیلی بلند است، بده آن را کوتاه کنند.

    to trim dead branches off a tree

    شاخه‌های مرده‌ی درخت را زدن

    We must trim this article down to half its size.

    باید این مقاله را به نصف اندازه‌ی آن تقلیل بدهیم.

    to trim the budget

    بودجه را زدن

    trimming the costs

    کاستن هزینه‌ها

    a red scarf with black trim

    شالگردن قرمز با حاشیه سیاه

    in proper trim

    به ترتیب شایسته

    His hair needs a trim.

    موی او نیاز به اصلاح دارد.

    a dress with lace trim

    پیراهن زنانه با حاشیه‌دوزی توری

    trim aft

    نشست پاشنه

    trim forward

    نشست سینه

    The ship is in trim.

    کشتی ترازمند است (یک‌وری نیست).

    The ship is out of trim.

    کشتی ترازمند نیست (لم داده است).

    a row of trim houses

    یک ردیف خانه‌های تر و تمیز

    a trim woman of thirty-four

    زن خوش‌ریخت سی‌و‌چهار‌ساله

    The airplane is trim and ready for flight.

    هواپیما بی‌عیب و نقص و آماده‌ی پرواز است.

    Mitra used to be fat but she has trimmed down considerably.

    میترا چاق بود ولی وزن خود را خیلی کم کرده است.

    The butcher trimmed the fat off the meat.

    قصاب چربی (یا پیه) گوشت را برید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trim

    1. adjective neat, orderly
      Synonyms:
      clean tidy nice smart fit compact snug orderly slick dapper spruce streamlined well-groomed clean-cut shipshape uncluttered to rights in good shape symmetrical neat as a pin spick-and-span apple-pie order
      Antonyms:
      sloppy disorderly rough unkempt
    1. adjective shapely
      Synonyms:
      beautiful slender slim fit graceful sleek well-proportioned comely svelte statuesque well-balanced in good shape clean streamlined slick willowy in fine fettle
      Antonyms:
      fat overweight chubby
    1. noun decoration
      Synonyms:
      ornamentation adornment embellishment trimming garnish border edging frill fringe piping gingerbread
    1. noun condition, health
      Synonyms:
      state situation shape form health order fitness repair kilter fettle commission whack
    1. verb cut shorter
      Synonyms:
      shorten cut cut down curtail abbreviate clip dock edit reduce lop prune truncate pare shave shear bob snip crop cut back boil down tidy slice off blue pencil mow whittle down plane even up pare down put in a nutshell
      Antonyms:
      develop let grow
    1. verb decorate
      Synonyms:
      dress beautify ornament embellish deck adorn garnish dress up array spruce up bedeck pretty up embroider emblazon prink beribbon spangle prank
    1. verb beat, defeat
      Synonyms:
      defeat thrash trounce whip clobber lambaste smother drub wax
      Antonyms:
      lose

    Phrasal verbs

    trim away (or off)

    بخشهای زائد (چیزی را) بریدن، حذف کردن

    Collocations

    be in good trim

    سالم بودن، سرومرو گنده بودن، چست و سالم بودن، دارای وزن متناسب بودن

    in trim

    (کشتی) متعادل، متوازن

    out of trim

    (کشتی) نامتعادل، نامتوازن

    Idioms

    trim one's sails

    عقاید خود را با زمانه وفق دادن، تغییر عقیده دادن، نان به نرخ روز خوردن، رفتار خود را تعدیل کردن

    سوال‌های رایج trim

    گذشته‌ی ساده trim چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده trim در زبان انگلیسی trimmed است.

    شکل سوم trim چی میشه؟

    شکل سوم trim در زبان انگلیسی trimmed است.

    شکل جمع trim چی میشه؟

    شکل جمع trim در زبان انگلیسی trims است.

    وجه وصفی حال trim چی میشه؟

    وجه وصفی حال trim در زبان انگلیسی trimming است.

    سوم‌شخص مفرد trim چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trim در زبان انگلیسی trims است.

    صفت تفضیلی trim چی میشه؟

    صفت تفضیلی trim در زبان انگلیسی trimmer است.

    صفت عالی trim چی میشه؟

    صفت عالی trim در زبان انگلیسی trimmest است.

    ارجاع به لغت trim

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trim

    لغات نزدیک trim

    • - triloculate
    • - trilogy
    • - trim
    • - trim away (or off)
    • - trim one's sails
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.