گذشتهی ساده:
emblazonedشکل سوم:
emblazonedسومشخص مفرد:
emblazonsوجه وصفی حال:
emblazoningبا نشانهای نجابت خانوادگی آراستن، تعریف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each door was emblazoned with a different coat of arms.
هر یک از درها را با نشان نجابت خانوادگی مختلفی مزین کرده بودند.
The building was emblazoned with flags and lights.
ساختمان با پرچم و چراغ تزیین شده بود.
His subjects emblazoned his good fame to all the world.
رعایای او نام نیک وی را به همهی جهانیان اعلام داشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «emblazon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emblazon