گذشتهی ساده:
coloredشکل سوم:
coloredسومشخص مفرد:
colorsوجه وصفی حال:
coloringشکل جمع:
colorsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی colour است.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(تصویر سفید را با مداد رنگ و غیره) رنگی کردن
(در اثر خشم یا شرم) برافروخته شدن
(رخسار یا اشیا مثلاً پارچه) رنگپریده شدن، رنگ باختن
1- به خدمت زیر پرچم احضار کردن 2- (ارتش) شیپور زدن و پایین آوردن پرچم
1- رنگپریده شدن 2- (رخسار) سرخ شدن، رنگ بهرنگ شدن
(در اثر بیماری و غیره) سرخ چهره بودن، برافروخته بودن
ماهیت (یا طینت یا نهاد) خود را آشکار کردن
به بهانهی، تحت عنوان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «color» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/color