با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Garble

ˈɡɑːrbl̩ ˈɡɑːbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    ضایعات، فضولات، تحریف، تحریف کردن، الک کردن
    • - a garbled text
    • - متن تحریف‌شده
    • - The radio message was so garbled, I couldn't understand it at all.
    • - پیام رادیویی آن‌قدر درهم‌و‌برهم بود که اصلاً آن را نفهمیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد garble

  1. verb mix up, misrepresent
    Synonyms: belie, color, confuse, corrupt, distort, doctor, falsify, jumble, misinterpret, mislead, misquote, misstate, mutilate, obscure, pervert, slant, tamper with, twist, warp
    Antonyms: decipher, order, pronounce, represent, translate, unscramble

ارجاع به لغت garble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «garble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/garble

لغات نزدیک garble

پیشنهاد بهبود معانی