Unscramble

ʌnˈskræmbl ʌnˈskræmbl
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از descramble به‌ جای unscramble استفاده کرد.

معنی‌ها

verb - transitive
از پیچیدگی یا درهم و برهمی درآوردن، نظم دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - transitive
(تلویزیون و غیره) نا در هم کردن، فهمیدنی کردن، رمزگشایی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unscramble

  1. verb Make intelligible
    Synonyms: unravel, unknot, untangle, unpick
    Antonyms: scramble

لغات هم‌خانواده unscramble

ارجاع به لغت unscramble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unscramble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unscramble

لغات نزدیک unscramble

پیشنهاد بهبود معانی