با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Falsify

ˈfɑːlsəfaɪ ˈfɔːlsɪfaɪ ˈfɔːlsɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    falsified
  • شکل سوم:

    falsified
  • سوم شخص مفرد:

    falsifies
  • وجه وصفی حال:

    falsifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    تحریف کردن، دست بردن در، باطل ساختن، تزویر کردن
    • - He falsified the details of his educational background.
    • - او درباره‌ی جزئیات سابقه‌ی تحصیلی خود دروغ‌پردازی کرد.
    • - Every time he was asked about the murder he falsified.
    • - هربار که درباره‌ی آن قتل از او پرسش می‌شد، دروغ می‌گفت.
    • - to falsify a will
    • - در وصیت‌نامه دست بردن
    • - to falsify a passport
    • - در پاسپورت دستکاری کردن
    • - to falsify the truth
    • - حقیقت را وارونه جلوه دادن
    • - He falsified the accounts.
    • - او حساب‌ها را دستکاری کرد.
    • - to falsify their hopes
    • - برای نشان دادن نابه‌جایی امیدهای آنان
    • - He tried to falsify Ptolemy's theory.
    • - او کوشید خطای نظریه‌ی بطلمیوس را نشان بدهد.
    • - They were producing falsified champagne.
    • - آن‌ها شامپاین تقلبی تولید می‌کردند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد falsify

  1. verb alter, misrepresent
    Synonyms: adulterate, belie, change, color, con, contort, contradict, contravene, cook, counterfeit, deacon, deceive, deny, distort, doctor, dress up, embroider, equivocate, exaggerate, fake, fake it, fib, forge, four-flush, frame up, garble, gloss, lie, misquote, misstate, palter, pervert, phony up, prevaricate, promote, put on an act, salt, tamper with, traverse, trump up, twist, warp

ارجاع به لغت falsify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «falsify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/falsify

لغات نزدیک falsify

پیشنهاد بهبود معانی