آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ تیر ۱۴۰۴

    Promote

    prəˈmoʊt prəˈməʊt

    گذشته‌ی ساده:

    promoted

    شکل سوم:

    promoted

    سوم‌شخص مفرد:

    promotes

    وجه وصفی حال:

    promoting

    معنی promote | جمله با promote

    verb - transitive B2

    تبلیغ کردن (محصول)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The company hired a marketing team to promote their new product.

    این شرکت یک تیم بازاریابی را برای تبلیغ محصول جدید خود استخدام کرد.

    We are looking for innovative ways to promote our brand in the competitive market.

    ما به‌دنبال راه‌های نوآورانه برای تبلیغ برند خود در بازار رقابتی هستیم.

    verb - transitive B2

    گسترش دادن، ترویج کردن، گستراندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    in order to promote world peace

    به‌ منظور گسترش صلح جهانی

    We are trying to promote higher education.

    ما می‌کوشیم که آموزش عالی را گسترش بدهیم.

    verb - transitive B2

    ترفیع دادن به، ارتقا دادن (درجه و رتبه و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    He was promoted to foremanship.

    او را به مقام سرکارگری ترفیع دادند.

    The officer was promoted.

    به افسر ترفیع داده شد.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی ورزش صعود کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The football team was promoted to the Premier League after a successful season.

    این تیم فوتبال پس از یک فصل موفق به لیگ برتر صعود کرد.

    The team's outstanding performance helped promote them to the next division.

    عملکرد فوق‌العاده‌ی این تیم به صعود آن‌ها به دسته‌ی بعدی کمک کرد.

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی ارتقا دادن، از ... به ... بردن (دانش‌آموز) (از یک پایه به پایه‌ی بالاتر) (اغلب به‌صورت مجهول می‌آید)

    The diligent student was promoted to the next grade.

    دانش‌آموز کوشا را به پایه‌ی بعدی ارتقا دادند.

    The school decided to promote the top-performing student from fourth grade to fifth grade.

    مدرسه تصمیم گرفت دانش‌آموز با عملکرد برتر را از پایه‌ی چهارم به پایه‌ی پنجم ببرد.

    verb - transitive

    ورزش ارتقا دادن (مهره‌ی پیاده) (در شطرنج)

    In order to win the game, I must promote my pawn to a queen.

    برای برنده شدن در بازی، باید پیاده‌ام را به وزیر ارتقا دهم.

    After careful planning, I was able to promote my pawn to a knight.

    پس از برنامه‌ریزی دقیق، توانستم پیاده‌ام را به اسب ارتقا دهم.

    slang verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی به دست آوردن (چیزی) (با روش‌های حیله‌گرانه و غیره)

    He managed to promote his competitor's trade secrets.

    او موفق شد اسرار تجاری رقیب خود را به دست بیاورد.

    He always finds a way to promote free snacks from the vending machine.

    او همیشه راهی برای به دست آوردن تنقلات رایگان از دستگاه فروش خودکار پیدا می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد promote

    1. verb help, advance
      Synonyms:
      aid assist support encourage improve advance contribute further foster benefit serve recommend endorse back champion urge push speak for get behind work for boost develop stimulate build up befriend nurture nourish speed avail uphold bolster sponsor subsidize succor espouse patronize advertise publicize hype push for plug popularize call attention to puff propagandize cry cooperate
      Antonyms:
      hurt condemn dishonor discredit
    1. verb give a higher position in organization
      Synonyms:
      raise advance upgrade elevate better move up favor increase exalt prefer honor aggrandize ennoble dignify ascend up graduate magnify kick upstairs skip
      Antonyms:
      demote degrade discredit

    لغات هم‌خانواده promote

    noun
    promotion, promoter
    adjective
    promotional
    verb - transitive
    promote

    سوال‌های رایج promote

    معنی promote به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Promote» در زبان فارسی به «ترویج دادن» یا «ترفیع دادن» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی ترویج دادن به معنای افزایش آگاهی، شناخت و پذیرش یک ایده، محصول، خدمت یا رفتار در میان افراد یا جامعه است. این مفهوم در حوزه‌های مختلفی مانند بازاریابی، آموزش، فرهنگ، و حتی بهبود رفتارهای اجتماعی کاربرد دارد. هدف اصلی promote، جلب توجه، ترغیب و تشویق افراد به سمت چیزی خاص است که ممکن است فواید یا ارزش‌هایی داشته باشد و نیاز به گسترش در جامعه داشته باشد.

    در بازاریابی و تبلیغات، promote کردن به معنای معرفی و تبلیغ محصولات یا خدمات به منظور افزایش فروش و آگاهی مشتریان است. شرکت‌ها با استفاده از روش‌های مختلفی مانند تبلیغات تلویزیونی، رسانه‌های اجتماعی، تخفیف‌ها و کمپین‌های تبلیغاتی، سعی می‌کنند محصولات خود را به مردم معرفی و آنها را ترغیب به خرید کنند. این فعالیت‌ها نقش مهمی در موفقیت تجاری و رشد بازار ایفا می‌کنند.

    در حوزه‌ی فرهنگ و آموزش، promote می‌تواند به معنای ترویج ارزش‌ها، دانش و مهارت‌های مفید در بین افراد باشد. برای مثال، آموزش‌های محیط زیستی برای افزایش آگاهی درباره‌ی حفظ منابع طبیعی و کاهش آلودگی، نوعی promote به شمار می‌آید. همچنین، ترویج فرهنگ کتابخوانی، ورزش، سلامت روان و رفتارهای مثبت اجتماعی از نمونه‌های بارز این مفهوم هستند که به بهبود کیفیت زندگی فردی و جمعی کمک می‌کنند.

    از سوی دیگر، در حوزه‌ی سازمانی و شغلی، promote به معنای ترفیع دادن فرد به موقعیت یا رتبه‌ی بالاتر در یک ساختار سازمانی است. این نوع ترفیع معمولاً به‌دلیل شایستگی‌ها، عملکرد خوب، توانایی‌های مدیریتی و تجربیات فرد اعطا می‌شود و انگیزه‌ای برای پیشرفت حرفه‌ای محسوب می‌شود. ترفیع جایگاه باعث افزایش مسئولیت‌ها، حقوق و مزایا می‌شود و نقش مهمی در رضایت شغلی و توسعه‌ی فردی دارد.

    promote یک مفهوم کلیدی است که نقش مهمی در رشد و توسعه‌ی فردی، سازمانی و اجتماعی دارد. این واژه نشان‌دهنده‌ی تلاش برای پیشرفت، گسترش و بهبود است که می‌تواند در زمینه‌های مختلف به شکل‌های متفاوتی بروز کند. ترویج یک ایده، محصول یا رفتار مثبت می‌تواند تغییرات گسترده‌ای در زندگی افراد و جامعه ایجاد کند و راه را برای موفقیت‌های بزرگ‌تر باز کند.

    گذشته‌ی ساده promote چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده promote در زبان انگلیسی promoted است.

    شکل سوم promote چی میشه؟

    شکل سوم promote در زبان انگلیسی promoted است.

    وجه وصفی حال promote چی میشه؟

    وجه وصفی حال promote در زبان انگلیسی promoting است.

    سوم‌شخص مفرد promote چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد promote در زبان انگلیسی promotes است.

    ارجاع به لغت promote

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «promote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/promote

    لغات نزدیک promote

    • - promontory
    • - promotable
    • - promote
    • - promote interests
    • - promoter
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.