با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Succor

ˈsəkər ˈsəkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    succored
  • شکل سوم:

    succored
  • سوم‌شخص مفرد:

    succors
  • وجه وصفی حال:

    succoring

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای succor از succour استفاده می‌شود.

همچنین در انگلیسی بریتانیایی می‌توان از succoured به‌جای succored، از succouring به‌جای succoring و از succours به‌جای succors استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگلیسی آمریکایی ادبی یاری، کمک، مدد، معاضدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They came to our succor.
- آنان به کمک ما آمدند.
- Religion was their only succor.
- مذهب تنها کمک آنان بود.
verb - transitive
انگلیسی آمریکایی ادبی کمک کردن، یاری رساندن
- The volunteers rushed to succor the victims of the disaster.
- داوطلبان برای کمک کردن به قربانیان فاجعه شتافتند.
- The charity aims to succor the homeless by providing food and shelter.
- هدف این موسسه‌ی خیریه یاری رساندن به بی‌خانمان‌ها با تهیه‌ی غذا و سرپناه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد succor

  1. noun The act or an instance of helping
    Synonyms: help, abetment, aid, assist, assistance, hand, relief, support
  2. verb To give support or assistance
    Synonyms: help, abet, aid, assist, boost, relieve
  3. noun Assistance in time of difficulty
    Synonyms: aid, help, assistance, relief, sustenance, succour, assist, befriend, comfort, mitigate, nurture, refuge, relieve, rescue, support, ministration
  4. verb Help in a difficult situation
    Synonyms: aid, assist, succour, befriend

ارجاع به لغت succor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «succor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/succor

لغات نزدیک succor

پیشنهاد بهبود معانی