گذشتهی ساده:
comfortedشکل سوم:
comfortedسومشخص مفرد:
comfortsوجه وصفی حال:
comfortingشکل جمع:
comfortsتسلی دادن، دلداری دادن، آسایش دادن
The farmers comforted the wounded soldiers.
روستاییان به سربازان زخمی دلداری دادند.
The soft music was very comforting.
موسیقی ملایم بسیار آرامبخش بود.
راحت، آسودگی، آسایش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lives in wealth and comfort.
او در ناز و نعمت زندگی میکند.
The child was her only love and comfort.
کودک یگانه عشق و دلخوشی او بود.
The hotel is equipped with the latest means of comfort.
هتل به جدیدترین وسایل راحتی مجهز شده است.
Your visit will give her some comfort.
دیدار شما مایهی تسلی او خواهد بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «comfort» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comfort