غذایی ساده که به شما حس خوبی میدهد، غذای لذتبخش، خوراکی حالخوبکن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Annie won't speak to him and has turned to chocolate, her comfort food.
آنی با او صحبت نمیکند و به خوراکی حالخوبکنش یعنی شکلات رو آورده.
What's your favourite comfort food?
خوراکی حالخوبکن موردعلاقهت چیه؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «comfort food» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comfort-food