فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Comfort Food

ˈkʌmfərt ˌfuːd ˈkʌmfət ˌfuːd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

غذایی ساده که به شما حس خوبی می‌دهد، غذای لذت‌بخش، خوراکی حال‌خوب‌کن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Annie won't speak to him and has turned to chocolate, her comfort food.

آنی با او صحبت نمی‌کند و به خوراکی حال‌خوب‌کنش یعنی شکلات رو آورده.

What's your favourite comfort food?

خوراکی حال‌خوب‌کن موردعلاقه‌‌ت چیه؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comfort food

  1. noun satisfying food
    Synonyms:
    home cooking plain food meat and potatoes Mom’s food prepackaged food

ارجاع به لغت comfort food

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comfort food» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comfort-food

لغات نزدیک comfort food

پیشنهاد بهبود معانی