امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Facility

fəˈsɪləti fəˈsɪləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    facilities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
سهولت، امکان، وسیله، تسهیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Julie is learning Spanish with great facility.
- جولی به‌آسانی اسپانیایی یاد‌ می‌گیرد.
- This hotel offers the latest facilities.
- این هتل جدیدترین امکانات را دارد.
- sports facilities
- افزارگان ورزشی
- A swimming pool is one of the facilities planned for this building.
- استخر شنا یکی دیگر از تسهیلاتی است که در این ساختمان پیش‌بینی شده است.
- a new facility for outpatient treatment
- ساختمان تازه‌ای برای درمان بیماران سرپایی
noun
تردستی، مهارت
- The facility with which he plays the piano is astounding.
- مهارت او در پیانو زدن شگفت‌انگیز است.
- Mehri has a facility for languages.
- مهری در (یادگیری) زبان استعداد دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد facility

  1. noun ease; ability
    Synonyms:
    address adroitness aptitude bent child’s play competence dexterity efficiency effortlessness expertness fluency knack leaning lightness poise proficiency propensity quickness readiness skill skillfulness smoothness smooth sailing spontaneity tact turn wit
    Antonyms:
    difficulty hardness
  1. noun convenience
    Synonyms:
    accommodation advantage aid amenity appliance comfort equipment fitting material means opportunity resource tool
    Antonyms:
    difficulty hardness

ارجاع به لغت facility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «facility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/facility

لغات نزدیک facility

پیشنهاد بهبود معانی