امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Efficiency

ɪˈfɪʃnsi ɪˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    efficiencies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
کفایت، سودمندی، عرضه، میزان لیاقت، کارایی، فعالیت مفید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The efficiency of the new software has significantly reduced the time it takes to complete complex calculations.
- کارایی نرم‌افزار جدید مدت زمانی را که طول می‌کشد تا محاسبات پیچیده انجام شود، به طور چشمگیری کاهش داده است.
- the efficiency of the transportation system
- کارایی سیستم حمل‌ونقل
noun uncountable
کسب‌وکار کارایی
- The two companies consolidated for greater efficiency.
- دو شرکت برای کارایی بهتر ادغام شدند.
- The new employee's diligence and efficiency impressed everyone.
- پشتکار و کارایی کارمند جدید همه را تحت‌ تأثیر قرار داد.
noun uncountable
فیزیک بازده، بهره‌وری، راندمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد efficiency

  1. noun adeptness, effectiveness
    Synonyms: ability, abundance, adaptability, address, adequacy, capability, capableness, competence, competency, completeness, economy, effectualness, efficacy, energy, expertise, facility, faculty, know-how, performance, potency, power, powerfulness, productiveness, productivity, proficiency, prowess, quantity, readiness, resourcefulness, response, skill, skillfulness, suitability, suitableness, talent, thoroughness
    Antonyms: helplessness, impotence, inability, incompetence, ineffectiveness, inefficiency, weakness

ارجاع به لغت efficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «efficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/efficiency

لغات نزدیک efficiency

پیشنهاد بهبود معانی