فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Effectiveness
əˈfektɪvnəs
ɪˈfektɪvnəs
شکل جمع:
effectivenessesمعنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
noun
uncountable
C1
تاثیر، سودمندی، کارایی، اثربخشی
effectiveness of the medication
تاثیر دارو
The effectiveness of the security system was demonstrated when it successfully prevented a break-in.
سودمندی سیستم امنیتی زمانی مشخص شد که با موفقیت از یک سرقت جلوگیری کرد.
noun
uncountable
کسب‌وکار اثربخشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The effectiveness of the marketing campaign was measured by the increase in sales.
اثربخشی کمپین بازاریابی با افزایش فروش اندازه‌گیری شد.
The effectiveness of the new training program was evident in the improved performance of the employees.
اثربخشی برنامه‌ی آموزشی جدید از عملکرد بهبودیافته‌ی کارکنان مشخص بود.
مترادف و متضاد effectiveness
-
noun influenceSynonyms:power force strength effect weight capability potency efficacy success clout cogency point punch use vigor performance efficiency forcefulness validity validness verveAntonyms:ineffectiveness uselessness unproductivity
لغات هم‌خانواده effectiveness
-
nouneffect, effectiveness
-
verb - transitiveeffect
-
adverbeffectively
ارجاع به لغت effectiveness
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «effectiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/effectiveness
لغات نزدیک effectiveness
- - effective way
- - effectively
- - effectiveness
- - effector
- - effectual