فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Effector

ɪˈfektər ɪˈfektə

معنی‌ها

noun

کالبدشناسی (عضله یا یاخته یا غده و غیره که بتواند به انگیزه - به‌ویژه انگیزه‌ی عصبی - واکنش بدهد) انگیز‌پذیر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده
noun

کالبدشناسی (بخشی از عصب که انگیزه را به اندام انگیزپذیر می‌فرستد) انگیزرسان، مؤثر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد effector

  1. noun one who brings about a result or event; one who accomplishes a purpose
    Synonyms:
    effecter
  1. noun an organ (a gland or muscle) that becomes active in response to nerve impulses
    Antonyms:
    receptor

ارجاع به لغت effector

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «effector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/effector

لغات نزدیک effector

پیشنهاد بهبود معانی