با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Effectual

ɪˈfektʃuəl ɪˈfektʃuəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
انجام‌شدنی، مؤثر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He found a more effectual way of writing stories.
- او راه مؤثرتری را برای داستان‌نویسی پیدا کرد.
- the effectual truth of the matter is ...
- واقعیت امر این است که ...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد effectual

  1. adjective influential; authoritative
    Synonyms: accomplishing, achieving, adequate, binding, capable, conclusive, decisive, determinative, effecting, effective, efficacious, efficient, forcible, fulfilling, in force, lawful, legal, licit, potent, powerful, practicable, productive, qualified, serviceable, sound, strong, successful, telling, useful, valid, virtuous, workable
    Antonyms: impotent, incapable, ineffectual, unproductive, unsuccessful, useless, weak

لغات هم‌خانواده effectual

ارجاع به لغت effectual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «effectual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/effectual

لغات نزدیک effectual

پیشنهاد بهبود معانی