معنی legal به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈliːɡl ˈliːɡl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more legal
صفت عالی:
most legal

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
قانونی، مشروع، مجاز، مطابق قانون
- - the legal rights of every citizen
- - حقوق قانونی هر شهروند
- - It is not legal to drive without a license
- - رانندگی بدون گواهینامه قانونی نیست.
- - a legal act
- - عمل قانونی
- - a legal offense
- - جرم قانونی
adjective
حقوق حقوقی، وابسته به علم حقوق، قضایی
لغات تخصصی حقوق در انگلیسی
- - a legal problem
- - مسئله‌ی حقوقی
- - a legal expert
- - کارشناس حقوقی
- - legal advice
- - مشاوره‌ی حقوقی
adjective
وابسته به وکلای دادگستری
- - legal ethics
- - دستور رفتار وکلا

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد legal

adjective allowable, permissible

Synonyms: acknowledged, allowed, authorized, card-carrying, chartered, clean, condign, constitutional, contractual, decreed, due, enforced, enforcible, enjoined, fair, forensic, granted, innocent, judged, judicial, juridical, just, justifiable, justified, lawful, legalized, legit, legitimate, licit, on the level, on the up and up, ordained, passed, precedented, prescribed, proper, protected, right, rightful, sanctioned, sound, statutory, straight, sure enough, valid, warranted, within the law

Antonyms: illegal, illegitimate, illicit, unlawful, wrong

لغات هم‌خانواده legal

noun
legality, legalization, legalese, illegal
adjective
legal, legalistic
verb - transitive
legalize
adverb
legally

ارجاع به لغت legal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «legal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/legal

لغات نزدیک legal

پیشنهاد بهبود معانی

دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری