Illicit

ɪˈlɪsɪt ɪˈlɪsɪt ɪˈlɪsɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more illicit
  • صفت عالی:

    most illicit

معنی و نمونه‌جمله

adjective
ممنوع، قاچاق، نامشروع، مخالف مقررات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an illicit love affair
- رابطه‌ی عشقی نامشروع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد illicit

  1. adjective not legal; forbidden
    Synonyms: adulterous, black-market, bootleg, clandestine, contraband, contrary to law, criminal, crooked, dirty, felonious, furtive, guilty, heavy, illegal, illegitimate, immoral, improper, in violation of law, lawless, out of line, prohibited, racket, unauthorized, unlawful, unlicensed, wrong, wrongful
    Antonyms: blessed, good, legal, legitimate, licit, moral, noble, proper, right

ارجاع به لغت illicit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illicit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illicit

لغات نزدیک illicit

پیشنهاد بهبود معانی