آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ خرداد ۱۴۰۳

    Blessed

    blest ˈblesɪd blest

    گذشته‌ی ساده:

    blest

    شکل سوم:

    blest

    سوم‌شخص مفرد:

    blesses

    وجه وصفی حال:

    blessing

    صفت تفضیلی:

    more blessed

    صفت عالی:

    most blessed

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از blest به‌ جای blessed استفاده کرد.

    معنی blessed | جمله با blessed

    adjective formal

    دین مقدس، مبارک، خجسته، میمون، سعید، تبارک و تعالی، متبرک

    in this blessed ground

    در این مکان متبرک

    the Blessed Virgin

    باکره‌ی مقدّس، مریم عذرا

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the Blessed Sacrament

    (کلیسای کاتولیک) مراسم عشای ربانی که با نان و شراب برگزار می‌شود، آیین قربانی مقدس

    on the blessed day of their wedding

    در روز خجسته‌ی ازدواج آن‌ها

    adjective

    مطلوب، خوشایند، مطبوع، دلپذیر، لذت‌بخش، آرامش‌بخش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    After months of hard work and dedication, he finally received the blessed opportunity he had been hoping for.

    پس‌از ماه‌ها تلاش و فداکاری، سرانجام فرصت مطلوبی را که انتظارش را داشت به دست آورد.

    The lottery ticket turned out to be the blessed ticket they needed to overcome their financial struggles.

    بلیت قرعه‌کشی بلیت آرامش‌بخشی بود که برای غلبه بر مشکلات مالی خود به آن نیاز داشتند.

    adjective

    خوش‌حال، رستگار، سعادتمند، خوشبخت

    We are blessed to live in a peaceful and safe community.

    ما خوش‌حالیم که در جامعه‌ای آرام و امن زندگی می‌کنیم.

    I feel blessed to have such a supportive group of friends.

    من احساس خوشبختی می‌کنم که چنین دوستان حمایت‌کننده‌ای دارم.

    adjective informal

    لعنتی، نکبت

    The blessed car is always breaking down!

    ماشین نکبت همیشه خراب می‌شود!

    It happens every blessed morning.

    هر بامداد لعنتی این اتفاق روی می‌دهد.

    verb - transitive

    زمان گذشته‌ی ساده و قسمت سوم فعل bless

    The priest blessed the couple's union with a heartfelt prayer.

    کشیش با دعای خالصانه، پیوند این زوج را مبارک خواند.

    The pastor blessed the congregation at the end of the church service.

    کشیش در پایان مراسم کلیسا، برای حضار طلب مغفرت و آمرزش کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد blessed

    1. adjective sanctified
      Synonyms:
      holy sacred hallowed divine spiritual consecrated revered glorified exalted beatified saved redeemed sanctified adored inviolable unprofane sacrosanct enthroned rewarded resurrected among the angels
      Antonyms:
      disapproved cursed condemned damned
    1. adjective happy
      Synonyms:
      happy glad content contented joyful joyous fortunate lucky favored endowed granted blissful
      Antonyms:
      unhappy unlucky unfavored cursed damned unblessed condemned

    سوال‌های رایج blessed

    گذشته‌ی ساده blessed چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده blessed در زبان انگلیسی blest است.

    شکل سوم blessed چی میشه؟

    شکل سوم blessed در زبان انگلیسی blest است.

    وجه وصفی حال blessed چی میشه؟

    وجه وصفی حال blessed در زبان انگلیسی blessing است.

    سوم‌شخص مفرد blessed چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد blessed در زبان انگلیسی blesses است.

    صفت تفضیلی blessed چی میشه؟

    صفت تفضیلی blessed در زبان انگلیسی more blessed است.

    صفت عالی blessed چی میشه؟

    صفت عالی blessed در زبان انگلیسی most blessed است.

    ارجاع به لغت blessed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «blessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blessed

    لغات نزدیک blessed

    • - bless me (or you, him, etc.)
    • - bless you!
    • - blessed
    • - blessed event
    • - blessed sacrament
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.