صفت تفضیلی:
more sacredصفت عالی:
most sacredمقدس، روحانی، متبرک، الهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Pilgrims travel from afar to visit this sacred site.
زائران از راه دور برای زیارت این مکان مقدس میآیند.
Sacred relics were displayed in the temple.
اشیای متبرک در معبد به نمایش گذاشته شده بودند.
a sacred place
مکان مقدس
sacred old age
سالخوردگی احترامبرانگیز
مذهبی، دینی، روحانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sacred music often creates a peaceful atmosphere.
موسیقی روحانی اغلب فضایی آرامشبخش ایجاد میکند.
He studies sacred texts from different religions.
او متون دینی از ادیان مختلف را مطالعه میکند.
sacred vestments
جامهی روحانی
sacred history
تاریخ مذهبی
a sacred song
یک سرود دینی
مقدس، دستنخورده، غیرقابل تغییر
He treated his grandfather’s chair as something sacred.
او با صندلی پدربزرگش مثل چیزی مقدس رفتار میکرد.
To him, Sunday dinners with family are sacred and never missed.
برای او، شامهای یکشنبه با خانواده غیرقابل تغییر است و همیشه باید انجام شود.
وقفشده، اختصاصدادهشده
All donations are sacred to the cause of animal protection.
تمامی کمکهای مالی وقف حمایت از حیوانات است.
Her time in the morning is sacred to meditation and self-reflection.
زمان صبحگاهیاش به مدیتیشن و تفکر درونی اختصاص داده شده است.
a tree sacred to Jupiter
درختی که وقف زاوش شده
a fund sacred to charity
پولی که به امور خیریه تخصیص یافته است
وظیفهی وجدانی، وظیفهی مقدس
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sacred» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sacred