معنی venerable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvenrəbl ˈvenrəbl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

محترم، معزز، قابل احترام، ارجمند، مقدس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a venerable old teacher

- یک معلم پیر درخور احترام

- a venerable monument

- یک عمارت قدیمی و پرارزش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد venerable

adjective respected

Synonyms: admirable, aged, august, dignified, esteemed, estimable, experienced, grand, grave, honorable, honored, imposing, matriarchal, noble, patriarchal, philosophical, revered, reverenced, reverend, sacred, sage, sedate, serious, stately, venerated, wise, worshipful, worshipped

Antonyms: unrespected

ارجاع به لغت venerable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «venerable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/venerable

لغات نزدیک venerable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel