آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Squat

    skwɑːt skɒwt

    گذشته‌ی ساده:

    squatted

    شکل سوم:

    squatted

    سوم‌شخص مفرد:

    squats

    وجه وصفی حال:

    squatting

    شکل جمع:

    squats

    صفت تفضیلی:

    squatter

    صفت عالی:

    squattest

    معنی squat | جمله با squat

    verb - intransitive

    چمباتمه زدن، روی زانو نشستن

    Two Indians were squatting in front of the fire.

    دو سرخ‌پوست جلوی آتش چمپاتمه زده بودند.

    He squatted next to the old man and offered him some water.

    او کنار پیرمرد روی زانو نشست و به او مقداری آب تعارف کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a squatting cat

    گربه‌ی خف‌کرده

    verb - intransitive verb - transitive

    ساکن شدن، تصرف کردن (سکونت کردن در ساختمانی بدون اجازه‌ی مالک)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The empty house had been squatted by a group of Gypsies.

    دسته‌ای کولی بدون اجازه در خانه‌ی خالی ساکن شده بودند.

    The abandoned building was squatted by a group of homeless people.

    ساختمان متروکه توسط گروهی از افراد بی‌خانمان تصرف شد.

    adjective

    کوتاه و پهن، کلفت، خپل، بدقواره

    She is dark and rather squat.

    او سیه‌چرده و نسبتاً خپل است.

    She disliked the squat design of the chair.

    او از طراحی کوتاه و بدقواره‌ی صندلی خوشش نمی‌آمد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a squat, black chimney

    دودکش کلفت و کوتاه و سیاه

    noun countable

    حالت چمباتمه، وضعیت نشستن روی زانوها

    Holding a perfect squat takes strength and balance.

    حفظ حالت چمباتمه‌ای کامل، نیاز به قدرت و تعادل دارد.

    The old man rested in a squat by the roadside.

    پیرمرد در وضعیت نشستن روی زانوها، کنار جاده استراحت کرد.

    noun countable

    اسکات (نوعی تمرین ورزشی)

    Start with bodyweight squats before moving on to using weights.

    ابتدا با اسکات بدون‌وزنه شروع کنید و سپس به استفاده از وزنه روی بیاورید.

    The trainer taught me how to perform squats correctly.

    مربی به من آموزش داد که چگونه اسکات را به‌درستی انجام دهم.

    noun countable

    خانه‌ی اشغال‌شده، ساختمان (محل اقامت غیرقانونی)

    Living in a squat can be dangerous and unsanitary.

    زندگی در ساختمان غیرقانونی می‌تواند خطرناک و غیربهداشتی باشد.

    The squat had broken windows and graffiti all over the walls.

    خانه‌ی اشغال‌شده پنجره‌های شکسته و دیوارهای پر از گرافیتی داشت.

    noun slang uncountable

    انگلیسی آمریکایی هیچی، هیچ‌چیز

    That job paid squat, but I needed the experience.

    آن شغل هیچ پولی نمی‌داد، اما من به تجربه نیاز داشتم.

    You don't know squat about real hardship.

    تو درباره‌ی سختی واقعی هیچ‌چیزی نمی‌دانی.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد squat

    1. verb to sit on one's heels
      Synonyms:
      hunker crouch scrunch scrunch up hunker-down
    1. noun the act of assuming or maintaining a crouching position with the knees bent and the buttocks near the heels
      Synonyms:
      squatting knee bend
    1. noun a small worthless amount
      Synonyms:
      jack doodly-squat diddly-squat diddlysquat diddly-shit diddlyshit diddly diddley shit
    1. adjective short and stocky
      Synonyms:
      fat thick heavy chunky thickset heavyset dumpy broad thick-bodied splay
      Antonyms:
      thin tall slender skinny lanky
    1. verb lower body by bending knees
      Synonyms:
      stoop crouch sit hunch bow settle cower perch hunker down roost
      Antonyms:
      straighten stretch

    سوال‌های رایج squat

    گذشته‌ی ساده squat چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده squat در زبان انگلیسی squatted است.

    شکل سوم squat چی میشه؟

    شکل سوم squat در زبان انگلیسی squatted است.

    شکل جمع squat چی میشه؟

    شکل جمع squat در زبان انگلیسی squats است.

    وجه وصفی حال squat چی میشه؟

    وجه وصفی حال squat در زبان انگلیسی squatting است.

    سوم‌شخص مفرد squat چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد squat در زبان انگلیسی squats است.

    صفت تفضیلی squat چی میشه؟

    صفت تفضیلی squat در زبان انگلیسی squatter است.

    صفت عالی squat چی میشه؟

    صفت عالی squat در زبان انگلیسی squattest است.

    ارجاع به لغت squat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «squat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squat

    لغات نزدیک squat

    • - squasher
    • - squashy
    • - squat
    • - squat toilet
    • - squatter
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.