گذشتهی ساده:
squattedشکل سوم:
squattedسومشخص مفرد:
squatsوجه وصفی حال:
squattingشکل جمع:
squatsصفت تفضیلی:
squatterصفت عالی:
squattestچمباتمه زدن، روی زانو نشستن
Two Indians were squatting in front of the fire.
دو سرخپوست جلوی آتش چمپاتمه زده بودند.
He squatted next to the old man and offered him some water.
او کنار پیرمرد روی زانو نشست و به او مقداری آب تعارف کرد.
a squatting cat
گربهی خفکرده
ساکن شدن، تصرف کردن (سکونت کردن در ساختمانی بدون اجازهی مالک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The empty house had been squatted by a group of Gypsies.
دستهای کولی بدون اجازه در خانهی خالی ساکن شده بودند.
The abandoned building was squatted by a group of homeless people.
ساختمان متروکه توسط گروهی از افراد بیخانمان تصرف شد.
کوتاه و پهن، کلفت، خپل، بدقواره
She is dark and rather squat.
او سیهچرده و نسبتاً خپل است.
She disliked the squat design of the chair.
او از طراحی کوتاه و بدقوارهی صندلی خوشش نمیآمد.
a squat, black chimney
دودکش کلفت و کوتاه و سیاه
حالت چمباتمه، وضعیت نشستن روی زانوها
Holding a perfect squat takes strength and balance.
حفظ حالت چمباتمهای کامل، نیاز به قدرت و تعادل دارد.
The old man rested in a squat by the roadside.
پیرمرد در وضعیت نشستن روی زانوها، کنار جاده استراحت کرد.
اسکات (نوعی تمرین ورزشی)
Start with bodyweight squats before moving on to using weights.
ابتدا با اسکات بدونوزنه شروع کنید و سپس به استفاده از وزنه روی بیاورید.
The trainer taught me how to perform squats correctly.
مربی به من آموزش داد که چگونه اسکات را بهدرستی انجام دهم.
خانهی اشغالشده، ساختمان (محل اقامت غیرقانونی)
Living in a squat can be dangerous and unsanitary.
زندگی در ساختمان غیرقانونی میتواند خطرناک و غیربهداشتی باشد.
The squat had broken windows and graffiti all over the walls.
خانهی اشغالشده پنجرههای شکسته و دیوارهای پر از گرافیتی داشت.
انگلیسی آمریکایی هیچی، هیچچیز
That job paid squat, but I needed the experience.
آن شغل هیچ پولی نمیداد، اما من به تجربه نیاز داشتم.
You don't know squat about real hardship.
تو دربارهی سختی واقعی هیچچیزی نمیدانی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «squat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squat