Squatter

ˈskwɑːtər ˈskwɒtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
چمباتمه زن، قوزکن، اقامت گزین در زمین غیرمعمور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squatter

  1. noun A person who settles on public or unoccupied land
    Synonyms: homesteader, colonist, settler, illegal tenant, nester

ارجاع به لغت squatter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squatter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squatter

لغات نزدیک squatter

پیشنهاد بهبود معانی