فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hunker

American: ˈhʌŋkər British: ˈhʌŋkə

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

دولاشدن، روی پنجه پا ایستادن، سرپا ایستادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was so tired that he hunkered down on the cold ground.

آن‌قدر خسته بود که روی زمین سرد چمباتمه زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hunker

  1. verb to stoop low with the limbs pulled in close to the body.
    Synonyms:
    squat crouch huddle hunch
  1. verb to sit on one's heels.
    Synonyms:
    squat crouch hunker-down scrunch scrunch up

ارجاع به لغت hunker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunker

لغات نزدیک hunker

پیشنهاد بهبود معانی