فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hunker

American: ˈhʌŋkər British: ˈhʌŋkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - intransitive
    دولاشدن، روی پنجه پا ایستادن، سرپا ایستادن
    • - He was so tired that he hunkered down on the cold ground.
    • - آن‌قدر خسته بود که روی زمین سرد چمباتمه زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hunker

  1. verb To stoop low with the limbs pulled in close to the body.
    Synonyms: Also used with down: crouch, huddle, hunch, squat
  2. verb To sit on one's heels.
    Synonyms: Also used with down: squat, squat, crouch, scrunch, scrunch up, hunker-down

ارجاع به لغت hunker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hunker

لغات نزدیک hunker

پیشنهاد بهبود معانی